در بخش دومسیره پیامبر اعظم(صلیاللهعلیهوآلهوسلم)به پنجمورددیگر اشاره میکنیم
مبارزه با ظلم
در دوران جاهلیت با گروهى که آنها نیز از ظلم و ستم رنج مىبردند براى دفاع از مظلومان و مقاومت در برابر ستمگران همپیمان شد.این پیمان در خانه عبد الله بن جدعان از شخصیتهاى مهم مکه بسته شد و به نام «حلف الفضول» نامیده شد.او بعدها در دوره رسالت از آن پیمان یاد مىکرد و مىگفتحاضر نیستم آن پیمان بشکند و اکنون نیز حاضرم در چنین پیمانى شرکت کنم.
اخلاق خانوادگى
در خانواده مهربان بود، نسبت به همسران خود هیچ گونه خشونتى نمىکرد و این بر خلاف خلق و خوى مکیان بود.بدزبانى برخى از همسران خویش را تحمل مىکرد تا آنجا که دیگران از اینهمه تحمل رنج مىبردند.او به حسن معاشرت با زنان توصیه و تاکید مىکرد و مىگفت: همه مردم داراى خصلتهاى نیک و بد هستند، مرد نباید تنها جنبههاى ناپسند همسر خویش را در نظر بگیرد و همسر خود را ترک کند، چه، هر گاه از یک خصلت او ناراحتشود خصلت دیگرش مایه خشنودى اوست و ایندو را باید با هم به حساب آورد.
او با فرزندان و با فرزندزادگان خود فوق العاده عطوف و مهربان بود، به آنها محبت مىکرد، آنها را روى دامن خویش مىنشاند، بر دوش خویش سوار مىکرد، آنها را مىبوسید و اینها همه بر خلاف خلق و خوى رایج آن زمان بود.روزى در حضور یکى از اشراف، یکى از فرزندزادگان خویش - حضرت مجتبى(ع) - را مىبوسید، آن مرد گفت: من دو پسر دارم و هنوز حتى یک بار هیچ کدام از آنها را نبوسیدهام.فرمود: من لا یرحم لا یرحم کسى که مهربانى نکند رحمتخدا شامل حالش نمىشود.
نسبت به فرزندان مسلمین نیز مهربانى مىکرد.آنها را روى زانوى خویش نشانده، دست محبت بر سر آنها مىکشید.گاه مادران، کودکان خرد سال خویش را به او مىدادند که براى آنها دعا کند.اتفاق مىافتاد که احیانا آن کودکان روى جامهاش ادرار مىکردند.مادران ناراحتشده و شرمنده مىشدند و مىخواستند مانع ادامه ادرار بچه شوند.او آنها را از این کار به شدت منع مىکرد و مىگفت: مانع ادامه ادرار کودک نشوید، اینکه جامه من نجس بشود اهمیت ندارد، تطهیر مىکنم.
با بردگان
نسبت به بردگان فوق العاده مهربان بود.به مردم مىگفت: اینها برادران شمایند، از هر غذا که مىخورید به آنها بخورانید و از هر نوع جامه که مىپوشید آنها را بپوشانید، کار طاقت فرسا به آنها تحمیل مکنید، خودتان در کارها به آنها کمک کنید.
مىگفت: آنها را به عنوان «بنده» و یا کنیز(که مملوکیت را مىرساند)خطاب نکنید، زیرا همه مملوک خداییم و مالک حقیقى خداست، بلکه آنها را به عنوان «فتى» (جوانمرد)یا «فتاة» (جوانزن)خطاب کنید.
در شریعت اسلام تمام تسهیلات ممکن براى آزادى بردگان که منتهى به آزادى کلى آنها مىشد فراهم شد.او شغل «نخاسى» یعنى برده فروشى را بدترین شغلها مىدانست و مىگفت: «بدترین مردم نزد خدا آدم فروشاناند.»
نظافت و بوى خوش
به نظافت و بوى خوش علاقه شدید داشت، هم خودش رعایت مىکرد و هم به دیگران دستور مىداد.به یاران و پیروان خود تاکید مىنمود که تن و خانه خویش را پاکیزه و خوشبو نگه دارند.بخصوص روزهاى جمعه وادارشان مىکرد غسل کنند و خود را معطر سازند که بوى بد از آنها استشمام نشود، آنگاه در نماز جمعه حضور یابند.
برخورد و معاشرت
در معاشرت با مردم، مهربان و گشادهرو بود.در سلام به همه حتى کودکان و بردگان پیشى مىگرفت.پاى خود را جلو هیچ کس دراز نمىکرد و در حضور کسى
تکیه نمىنمود.غالبا دو زانو مىنشست.در مجالس، دایرهوار مىنشست تا مجلس، بالا و پایینى نداشته باشد و همه جایگاه مساوى داشته باشند.از اصحابش تفقد مىکرد، اگر سه روز یکى از اصحاب را نمىدید سراغش را مىگرفت، اگر مریض بود عیادت مىکرد و اگر گرفتارى داشت کمکش مىنمود.در مجالس، تنها به یک فرد نگاه نمىکرد و یک فرد را طرف خطاب قرار نمىداد، بلکه نگاههاى خود را در میان جمع تقسیم مىکرد.از اینکه بنشیند و دیگران خدمت کنند تنفر داشت، از جا برمىخاست و در کارها شرکت مىکرد.مىگفت: «خداوند کراهت دارد که بنده را ببیند که براى خود نسبت به دیگران امتیازى قائل شده است.»
برگرفته از: مجموعه آثار جلد دوم صفحه 251
استاد شهید مرتضى مطهرى